مـــــن هـــــمیـــــشه میـــــدونستم که راه درست تو هـــــر کـــــاری کـــــدومه ...
بـــــدون هـیــچ شـــکــی مـــــیـدونـــــستم .
ولـــــی هـــــیـــــچ وقـــــت انتـــــخابـــــش نـــــکـــــردم . مـــیـدونی چــرا ؟؟
چـــــون انتـــــخابـــــش شـــــدیـــــدا ســـــخت بـــــود ...
کنارت هستند تا کی؟
تا وقتی که به تو احتیاج دارند..
از پیشت میروند یک روز:کدام روز؟
وقتی کسی جایت امد
دوستت دارند تا چه موقع؟
تا موقعی که کسی دیگر برای دوست داشتن پیدا کنند
می گویند عاشقت هستم برای همیشه نه...
فقط تا وقتی که نوبت بازی با تو تمام شود!
و این است بازی با هم بودن
جغرافیدانان مسلمان
این فهرست جغرافیدانان نامی مسلمان میباشد. فهرست به ترتیب زمان تولد اولویتبندی گشته است:
نام | تولد-مرگ | کشور | آثار و اکتشافات |
---|---|---|---|
ابن خردادبه | ۲۷۲-۲۰۵ ه.ق | ایران | کتاب «المسالک و الممالک» |
ابوزید بلخی | ۳۲۲-۲۳۶ ه.ق | ایران | کتاب «البدء و التاریخ» |
ابن واضح | قرن دوم ه.ق | عراق | کتاب «البلدان» |
علی بن حسین مسعودی | ۳۴۶-۲۸۰ ه.ق | عراق | جهانگرد آفریقا از مصر تا ماداگاسکار و آسیا تا چین |
مطهر بن طاهر مقدسی | قرن سوم ه.ق | فلسطین | جهانگرد از کرانه هند تا اندلس-کتاب «البدء و التاریخ» |
محمد بن احمد مقدسی | ۳۹۰-۳۳۴ ه.ق | فلسطین | کتاب «احسن التقاسیم» |
ابوریحان بیرونی | ۴۴۰-۳۶۲ ه.ق | ایران | کتابهای «تحقیق ماللهند» و «آثار الباقیه عن القرون الخالیه» |
ابن فقیه همدانی | قرن سوم ه.ق | ایران | کتاب «المسالک و الممالک» |
بلاذری | قرن سوم ه.ق | عراق | کتاب «فتوح البلدان» |
محمد بن احمد جیهانی | قرن سوم ه.ق | ایران | کتاب «المسالک و الممالک» |
احمد بن طیب سرخسی | قرن سوم ه.ق | ایران | کتاب «المسالک و الممالک» |
ابوحنیفه دینوری | قرن سوم ه.ق | ایران | کتاب «البلدان» |
ناصر خسرو قبادیانی | ۴۸۱-۳۹۴ ه.ق | ایران | جهانگرد آسیا و آفریقا-کتاب «سفرنامه» |
ابراهیم بن محمد استخری | قرن چهارم ه.ق | ایران | کتاب «الاقالیم» و «المسالک و الممالک» |
محمود زمخشری | ۵۳۷-۴۶۷ ه.ق | ایران | کتاب «الامکنه و الجبال و المیاء» |
حاجی خلیفه | ۴۸۸-۴۳۸ ه.ق | ترک | کتاب «جهان نما» |
شریف ادریسی | ۵۴۸-۴۹۳ ه.ق | مراکش | کتاب «نزهة المشتاق فی اختراق الافاق» |
ابن حوقل | قرن چهارم ه.ق | عراق | کتاب «المسالک و الممالک» |
قرن پنجم ه.ق | ایران | کتاب «السامی فی الاسامی» | |
شهاب الدین یاقوت حموی | ۶۲۴-۵۷۴ ه.ق | یونان | کتاب «معجم البلدان» |
ابن بلخی | قرن پنجم ه.ق | ایران | کتاب «فارسنامه» |
عمادالدین زکریا قزوینی | ۶۸۲-۶۰۰ ه.ق | ایران | کتاب «آثار البلاد و اخبار العباد» و «عجایب المخلوقات» |
۶۷۳-۶۱۰ ه.ق | اندلس | کتاب «المغرب فی حلی المغرب» | |
حمدالله مستوفی | ۷۵۰-۶۸۰ ه.ق | ایران | کتاب «نزهة القلوب» |
ابو الفداء | ۷۳۲-۶۷۲ ه.ق | سوریه | کتاب «تقویم البلدان» |
۷۴۹-۷۰۰ ه.ق | سوریه | کتاب «المسالک الابصار فی ممالک الامصار» | |
ابن بطوطه طنجی | ۷۷۹-۷۰۳ ه.ق | مراکش | جهانگرد اروپا و آفریقا و آسیا تا چین-کتاب «تحفه النظار فی غرایب الامصار» |
۸۴۵-۷۶۶ ه.ق | لبنان | کتاب «المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الاثار» | |
ابن ماجد | قرن نهم | ایران | جهانگرد و دریانورد-مخترع قطب نمای مغناطیسی و کاشف هند |
محمدحسین پاپلی یزدی | معاصر | ایران | جغرافیدان، محقق و نویسنده |
فرهاد میرزا | ۱۳۰۵-۱۲۳۳ ه.ق | ایران | کتاب «جام جم در جغرافیا» |
حسن اعتماد السلطنه | ۱۳۶۳-۱۲۶۳ ه.ق | ایران | کتابهای «مطلع الشمس» و «مرآ البلدان» |
عباس اقبال آشتیانی | ۱۳۲۴-۱۲۷۷ ه.ق | ایران | کتابهای «تاریخ اکتشافات جغرافیایی» و «ترکستان در حمله مغول» |
جغرافیدانان مسیحی و اروپایی
این فهرست جغرافیدانان نامی مسیحی و اروپایی میباشد. ترتیب به صورت اولویت در زمان تولد آمده است:
نام | تولد-مرگ | کشور | آثار و اکتشافات |
---|---|---|---|
هکاته | قرن ششم قبل از میلاد | یونان | جغرافیدان |
هرودوت | قرن چهارم قبل از میلاد | یونان | کتاب «جغرافیا و تاریخ» |
قرن دوم و سوم ق.م | یونان | کتاب «علم جغرافیا» | |
بطلمیوس | قرن دوم ق.م | یونان | منجم و جغرافیدان-کتاب «آثار البلاد» |
پلینی بزرگ | ۲۳م-۷۹ق.م | ایتالیا | جغرافیدان و طبیعیدان |
اراتوستن | ۸۵۵-۷۷۲م | یونان | کتاب «علم جغرافیا» شامل جغرافیای طبیعی و ریاضی |
قرن دوازده | اسپانیا | جهانگرد آسیا، آفریقا و اروپا | |
مارکو پولو | ۱۳۲۴-۱۲۵۴ م | ایتالیا | جهانگرد آسیا تا چین |
کریستف کلمب | ۱۵۰۶-۱۴۴۱ م | ایتالیا | دریانورد و کاشف آمریکا |
۱۵۱۲-۱۴۵۲ م | ایتالیا | معاون کریستف کلمب اعلام کننده کشف آمریکا | |
۱۵۱۵-۱۴۵۳ م | پرتغال | دریانورد و کاشف راه هند | |
۱۵۲۴-۱۴۶۹ م | پرتغال | دریانورد و کاشف راه هند | |
۱۵۴۱-۱۴۷۰ م | اسپانیا | کاشف پرو | |
۱۵۱۷-۱۴۷۵ م | اسپانیا | دریانورد و کاشف اقیانوس کبیر | |
فردیناند ماژلان | ۱۵۲۱-۱۴۸۰ م | پرتغال | کاشف تنگه ماژلان |
۱۵۵۷-۱۴۶۷ م | ایتالیا | کاشف | |
۱۵۹۴-۱۵۱۲ م | فرانسه | کتاب «اطلس جغرافیای جهاننما» | |
حدود ۱۵۱۸-۱۴۷۰ م | آلمان | نقشه کش جهاننمای نوین-همان فردی که نام امریکو واسپوس را اشتباهی روی قاره آمریکا نهاد. | |
فرانسیس دریک | ۱۵۹۶-۱۵۴۵ م | انگلیس | نخستین فردی که دنیا را دور زد. |
۱۶۱۱-۱۵۵۰ م | انگلیس | کاشف خلیج هودسن | |
بارتلمی دیاز | قرن پانزدهم | قرن پانزدهم | کاشف |
ویلیام بافن | ۱۶۲۲-۱۵۴۸ م | انگلیس | کاشف راه شمالغربی آمریکا |
تولد ۱۵۹۷ | هلند | کاشف | |
۱۶۵۹-۱۶۳۰ م | هلند | کاشف جزیره تاسمانی ٬ نیوزلند و تعدادی از | |
۱۷۴۱-۱۶۸۰ م | دانمارک | کاشف و تنگه برینگ | |
جیمز کوک | ۱۷۷۹-۱۷۲۸ م | انگلیس | دریانورد و کاشف جزایر-رصد کردن در |
۱۸۱۱-۱۷۲۹ م | فرانسه | کاشف جزایر سلیمان-کتاب «سفرنامه دور دنیا» | |
۱۷۹۴-۱۷۳۰م | اسکاتلند | جهانگرد آفریقا و کاشف سرچشمه نیل آبی | |
آلکساندر هومبولت | ۱۸۵۹-۱۷۶۹م | آلمان | جهانگرد و بنیانگذار جغرافیای فیزیکی و انسانی، اقلیمشناسی و اقیانوس شناسی |
۱۸۰۶-۱۷۷۱م | انگلیس | کاشف رودخانه و صحرا نیجریه و | |
۱۸۷۸-۱۸۰۱م | فرانسه | کتاب «جغرافیای منطقه» با کمک رنو و با اقتباس از کتاب البلدان | |
۱۸۶۲-۱۸۰۲م | هلند | محقق جغرافیای جهان اسلام | |
۱۸۹۰-۱۸۱۲م | آلمان | محقق جهان اسلام-انتشار «احسن التقاسیم» اثر مقدسی و قسمتی از «نزهة المشتاق» ادریسی | |
دیوید لیوینگستون | ۱۸۷۳-۱۸۱۳م | اسکاتلند | کاشف دریاچه تانگانیکا و آبشار ویکتوریا و و در آفریقا |
۱۸۹۳-۱۸۱۳م | اتریش | جغرافیای قدیم عربستان و راههای مسافرت به شرق | |
۱۸۹۰-۱۸۲۱م | انگلیس | کاشف سرچشمههای نیل-کتاب «مناطق دریاچههای استوایی آفریقا» | |
۱۹۰۸-۱۸۲۷م | فرانسه | فرهنگ تاریخی-جغرافیایی و ادبی ایران و اطراف آن | |
۱۸۸۹-۱۸۲۸ | اتریش | متخصص جغرافیا و تاریخ جهان اسلام | |
آرمینیوس وامبری | ۱۹۱۳-۱۸۳۲م | مجارستان | جهانگرد آسیای مرکزی |
۱۹۰۱-۱۸۳۳م | فنلاند | جهانگرد قطب شمال-کتاب «مطالعه نقشههای جغرافیای قدیم» | |
۱۸۹۴-۱۸۳۴م | فرانسه | دوره تکمیلی تاریخ و جغرافیای حکومتهای اسلامی | |
۱۹۲۵-۱۸۳۶م | آلمان | رئیس انجمن جغرافیایی مصر | |
۱۹۰۹-۱۸۳۶م | هلند | متخصص کتابهای جغرافیایی مسلمانان-کتاب «کتابنامه جغرافیایی اسلامی» | |
آسیا
- بیابان اکشی، (به انگلیسی: Akshi Desert)، بیابانی در هندوستان
- بیابان اوردوس، (به انگلیسی: Ordos Desert)، بیابانی در چین
- بیابان بادیان جاران، (به انگلیسی: Badain Jaran Desert)، بیابانی در چین
- بیابان تال، (به انگلیسی: Thal Desert)، بیابانی در پاکستان
- بیابان تلکهمکان، (به انگلیسی: Taklamakan)، بیابانی در چین
- بیابان تهار، (به انگلیسی: Thar Desert)، بیابانی در پاکستان و هندوستان
- بیابان چولستان، (به انگلیسی: Cholistan Desert)، بیابانی در پاکستان
- بیابان خاران، (به انگلیسی: Kharan desert)، بیابانی در پاکستان
- بیابان دره سند، (به انگلیسی: Indus Valley Desert)، بیابانی در پاکستان
- دشت کویر، (به انگلیسی: Dasht-e Kavir)، بیابانی در مرکز ایران
- دشت لوت، (به انگلیسی: Dasht-e Lut)، بیابانی در ایران، پهناورترین کویر (نمک زار) جهان
- بیابان رامالت صبعاتین، (به انگلیسی: Ramlat al-Sab`atayn)، بیابانی در یمن و ربع الخالی
- بیابان ربع الخالی، (به انگلیسی: Rub' al Khali)، بیابانی در عربستان سعودی
- شبهجزیره سینا، (به انگلیسی: Sinai Desert)، بیابانی در مصر
- بیابان عرب، (به انگلیسی: Arabian Desert)، بیابانی در بزرگی در شبه جزیره عربستان
- بیابان قره قوم، (به انگلیسی: Kara Kum)، بیابانی در آسیای مرکزی
- بیابان قیزیل قوم، (به انگلیسی: Kyzyl Kum)، بیابانی در ازبکستان و قزاقستان
- بیابان گبی، (به انگلیسی: Gobi)، بیابانی مغولستان و چین
- بیابان لوپ، (به انگلیسی: Lop Desert)، بیابانی در چین
- بیابان مرنجاب، (به انگلیسی: Maranjab Desert)، بیابانی در مرکز ایران
- بیابان نگب، (به انگلیسی: Negev)، بیابانی در اسراییل
- بیابان واهب، (به انگلیسی: Wahiba Sands)، بیابانی در عمان
- بیابان یهودیان، (به انگلیسی: Judean Desert)، بیابانی در اسراییل
اروپا
- بیابان اکونا، (به انگلیسی: Accona Desert)، بیابانی در ایتالیا
- بیابان آلش کواسکی پسکی، (به انگلیسی: Aleshkovskie peski)، بیابانی در اکراین
- بیابان بردوناس ریلز، (به انگلیسی: Bardenas Reales)، بیابانی در اسپانیا
- بیابان بدواسکی، (به انگلیسی: Błędowska Desert)، بیابانی در لهستان
- بیابان دلیبلاسکا پیسکارا، (به انگلیسی: Deliblatska Peščara)، بیابانی در سربستان
- بیابان ارتفاعات ایسلند، (به انگلیسی: Highlands of Iceland)، بیابانی در ایسلند
- بیابان منگراس، (به انگلیسی: Monegros Desert)، بیابانی در اسپانیا
- بیابان اوشکی سند، (به انگلیسی: Oleshky Sands)، بیابانی در اکراین
- بیابان صحرا التین، (به انگلیسی: Oltenian Sahara)، بیابانی در رومانی
- بیابان پیسیناس، (به انگلیسی: Piscinas)، بیابانی در ایتالیا
- بیابان رین، (به انگلیسی: Ryn Desert)، بیابانی در قزاقستان، پهناورترین بیابان شنی اروپا
- بیابان صحرای استرانجا، (به انگلیسی: Stranja Sahara)، بیابانی در بلغارستان
- بیابان تبرناس، (به انگلیسی: Tabernas Desert)، بیابانی در اسپانیا
- بیابان پوماس، (به انگلیسی: Pumas Desert)، بیابانی در اسپانیا
استرالیا
- بیابان استزیسکی، (به انگلیسی: Strzelecki Desert)، بیابانی در جنوب مرکزی استرالیا
- بیابان بزرگ شن، (به انگلیسی: Great Sandy Desert)، بیابانی در شمال غربی استرالیا
- بیابان بزرگ ویکتوریا، (به انگلیسی: Great Victoria Desert)، پهناورترین بیابان استرالیا
- بیابان تنامی، (به انگلیسی: Tanami Desert)، بیابانی در شمال استرالیا
- بیابان سیمپسون، (به انگلیسی: Simpson Desert)، بیابانی در مرکز استرالیا
- بیابان کوچک شن، (به انگلیسی: Little Sandy Desert)، بیابانی در غرب استرالیا
- بیابان گیبسون، (به انگلیسی: Gibson Desert)، بیابانی در مرکز استرالیا
- بیابان مرکزی، (به انگلیسی: Central Desert)، بیابانی در مرکز استرالیا
افریقا
- بیابان الجزایر، (به انگلیسی: Algerian Desert)، بخش از صحرای بزرگ افریقا در کشور الجزایر
- بیابان اوامی، (به انگلیسی: Owami Desert)، بیابانی در نیجریه
- بیابان آبی، (به انگلیسی: Blue Desert)، بیابانی در مصر
- بیابان سفید، (به انگلیسی: White Desert)، بیابانی در مصر
- صحرای بزرگ آفریقا، (به انگلیسی: Sahara Desert)، پهناورترین بیابان داغ جهان که بیشتر شمال افریقا را پوشاندهاست
- بیابان کارو، (به انگلیسی: Karoo)، یک ناحیه نیمه بیابانی در افریقای جنوبی
- بیابان کالاهاری، (به انگلیسی: Kalahari Desert)، بیابان بزرگی که بیشتر کشور بتسوانا، بخشی از نامیبیا و افریقای جنوبی را در بر گرفته
- بیابان لبیان، (به انگلیسی: Libyan Desert)، بخشی از صحرای بزرگ افریقا در لیبی
- بیابان نامیب، (به انگلیسی: Namib Desert)، بیابانی در نامیبیا
- بیابان نوبین، (به انگلیسی: Nubian Desert)، بیابانی در سودان
اقیانوسیه
- بیابان رانگیپو، (به انگلیسی: Rangipo Desert)، بیابانی در نیوزیلند
امریکای جنوبی
- بیابان آتاکاما، (به انگلیسی: Atacama)، بیابانی در شیلی و پرو، خشک ترین بیابان جهان
یخچال طبیعی یا یَخرود (به فارسی تاجیکی: پیریَخ) تودهای یخ است که بر اثر نیروی گرانش از نواحی بلند کوهستانی یا در نواحی قطبی، که دارای هوای بسیار سردی هستند، به آرامی جریان پیدا میکند. اگر مشتی برف به محکمی در دست فشرده شود، برف به یخ تبدیل میشود. این همان رویدادی است که پس از بارش برف، در درههای مرتفع کوهستانی رخ میدهد. برف در کف دره، بر اثر فشار برفهای بالایی فشرده و به یخ تبدیل میشود.
یخچال طبیعی آلچ (Aletsch)، سوئیس.
فرسایش بادی یا بادروبی نوعی فرسایش طبیعی است که موجب تغییرات بلند مدت اما قابل توجهی بر سنگها، صخرهها، و کوهها میگردد.
فرسایش بادی میتواند یک مشکل برای اقتصاد، کشاورزی، یا منابع طبیعی یک کشور محسوب گردد.
یک صخره بزرگ واقع در پارک ایالتی سمینول کنیون در تگزاس، که حاصل از فرسایش بادی شکل یافتهاست.
بیابان سرزمین گستردهای است که بهنوعی از منطقه خشک و کمباران در جغرافیای کره زمین گفته میشود و به خاطر بارندگی سالیانه کم دارای پوشش گیاهی کمی است.
سازند (به انگلیسی: Formation) یک واژه زمینشناسی و واحد سنگی اصلی چینهشناسی است و شامل مجموعه لایههایی است که صفات مشخص سنگشناسی دارند. بالا و پایین یک سازند مشخص است ولی ضخامت آن حد معینی ندارد. همچنین یک سازند ممکن است یک یا چند بخش داشته باشد.
برش از یک سازند
دریای بالتیک (به انگلیسی: Baltic Sea) در اروپای شمالی واقع شدهاست. این دریا توسط شبه جزیره اسکاندیناوی، قارهٔ اروپا و جزایر دانمارکیمحصور شدهاست. دریای بالتیک بطور مصنوعی به دریای سفید توسط و به دریای شمال توسط کانال کیل متصل شدهاست.
بالتیک در گوشهٔ شمالی خود توسط خلیج بوتنی، در گوشهٔ شمالشرقی توسط خلیج فنلاند و در گوشهٔ شرقی خود توسط خلیج ریگا محصور شدهاست. همچنین دریای بالتیک شمالی بین ناحیهٔ استکهلم در سوئد، جنوب غربی فنلاند و استونی واقع شدهاست. حوضههای آبریز گوتلاند غربی و شرقی نیز بخش عمدهای از دریای بالتیک مرکزی را تشکیل میدهند. اخيراً مطالبي در سايت هاي اسلامي منتشر شده كه در ان ادعا مي شود اين دريا و درياي شمال مرزي مشخص دارند كه در ان اب شور و شيرين در كنار هم روان است كه كاملاً شايعه است چرا كه هر دو آب اين درياها شورند و اصولاً كانالهاي مصنوعي اين دو دريا را به هم متصل كرده و مرز ابي زيادي ندارند.
کشورهای پیرامون دریای بالتیک
نقشهٔ دریای بالتیک
در آتشفشانشناسی، گنبد گدازه یا گنبد آتشفشانی یک برآمدگی تقریباً دایرهایشکل حاصل از گرانروی گدازه از یک آتشفشان است. زمینشیمی گنبد گدازهها میتواند از بازالت تا ریولیت متفاوت باشد.
گنبد گدازه در دهانهٔ کوه سنت هلن
کمربند آتشفشانی آند (به انگلیسی: Andean Volcanic Belt) یک کمربند آتشفشانی در امتداد رشتهکوه آند، در کلمبیا، بولیوی، پرو، اکوادور، شیلی، و آرژانتیناست. کمربند آتشفشانی آند نتیجهٔ فرورانش صفحه نازکا و صفحه آمریکای جنوبی است.
نقشهٔ کمان آتشفشانی
موسیقی ترَنس یا خلسه، سبکی از موسیقی رقص الکترونیک است که در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی توسعه پیدا کرد. موسیقی ترنس به طور کلّی با سینثسایزر، و فرم موسیقایی که بالا و پایینهایی میسازد شناخته شدهاست. همچنین این سبک میتواند به عنوان ترکیبی از اشکال مختلف موسیقی الکترونیک مانند موسیقی اینداستریال، موسیقی تکنو و موسیقی هاوس درک شود. منشأ شکل گیری لفظ خلسه یا ترنس نامعلوم است ولی ایدههایی مبنی بر مشتق گرفته بودن از آلبوم ۱۹۸۱ کلاوس شولتز با عنوان ترنسفر[۱] یا از جنبشهای روزهای اولیه شکلگیری این سبک (به انگلیسی: Dance2Trance) وجود دارد.
در هر صورت این نام بدون شک مرتبط با قابلیت مشاهده شده استفاده موسیقی برای غالب شدن به حالت سبک در ارتباط با موسیقی وادار کننده با حالت خلسهاست که توسط شمنها در طول مدت طبلنوازی ساخته شدهاست. از آنجایی که این موسیقی بصورت وسیعی در کلابهای شبانه، نقاط تفریحی و در داخل شهرها پخش میشود، میتوان آنرا گونهای از موسیقی بهشمار آورد.
موسیقی هاوس (به انگلیسی: House music) سبکی از موسیقی رقص الکترونیک است که ابتدا در آمریکایی آفریقاییتبارها، آمریکاییهای لاتینتبار، فرانسویها و همجنسگراها در دههٔ ۱۹۸۰ میلادی ابتدا در شیکاگو و سپس در نیویورک، نیوجرسی، دیترویت، و میامی پرطرفدار شد و سرانجام قبل از برانگیختهشدن در موسیقی پاپ و موسیقی رقص به اروپا رسید. هاوس به شدت متأثّر از موسیقی سول و فانک برانگیخته شده در سبک دیسکو است. هاوس عموماً از سازهای ضربی سبک دیسکو استفاده میکند، مخصوصاً هنگام استفاده از بر روی هر ضرب، میتواند شامل یکسینثسایزر نمایان برای ، درامز الکترونیک، افکتهای الکترونیکی و نمونههای فانک و پاپ و صدای خواننده با تأثیر از افکت
وصیت نامه چارلی چاپلین:
جرالدين دخترم،از تو دورم،ولي يک لحظه تصوير تو از ديدگانم دور نمي شود.اما تو کجايي؟در پاريس روي صحنه ي تئاتر پر شکوه شانزه ليزه...اين را مي دانم و چنان است که در اين سکوت شبانگاهي،آهنگ قدمهايت را مي شنوم. شنيده ام نقش تو در اين نمايش پر شکوه،نقش آن دختر زيباي حاکمي است که اسير خان تاتار شده است.
جرالدين،در نقش ستاره باش اما اگر فرياد تحسين آميز تماشاگران و عطر مستي آور گلهايي که برايت فرستاده اند تو را فرصت هوشياري داد،بنشين و نامه ام را بخوان...من پدر تو هستم.امروز نوبت توست که هنرنمايي کني و به اوج افتخار برسي.امروز نوبت توست که صداي کف زدنهاي تماشاگران تو را به آسمانها ببرد.به آسمانها برو ولي گاهي هم روي زمين بيا و زندگي مردم را تماشا کن.زندگي آنان که با شکم گرسنه،در حالي که پاهايشان از بينوايي مي لرزد و هنرنمايي مي کند.من خود يکي از ايشان بودم.
جرالدين دخترم،تو مرا درست نمي شناسي.در آن شبهاي بس دور با تو قصه ها بسيار گفتم اما غصه هاي خود را هرگز نگفتم.آن هم داستاني شنيدني است.داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترين صحنه هاي لندن آواز مي خواند و صدقه مي گيرد.اين داستان من است.من طعم گرسنگي را چشيده ام.من درد نابساماني را کشيده ام.و از اينها بالاتر رنج حقارت آن دلقک دوره گرد که اقيانوسي از غرور در دلش موج مي زند.اما سکه ي صدقه ي آن رهگذر که غرورش را خرد نمي کند رانيز احساس کرده ام.با اين همه زنده ام و از زندگان پيش از آن که بميرند حرفي نبايد زد.داستان من به کار نمي آيد.از تو حرف بزنم.به دنبال نام تو نام من است.
چاپلين،جرالدين دخترم،دنيايي که تو در آن زندگي مي کني دنياي هنرپيشگی و موسيقي است.نيمه شب آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر بيرون مي آيي،آن ستايشگران ثروتمند را فراموش کن.ولي حال آن راننده تاکسي را که تو را به منزل مي رساند بپرس.حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و پولي براي خريد لباس بچه نداشت،مبلغي پنهاني در جيبش بگذار.....
به نماينده خود در پاريس دستور داده ام فقط وجه اين نوع خرجهاي تو را بي چون و چرا بپردازد.اما براي خرجهاي ديگرت،بايد براي آن صورت حساب بفرستي.....
دخترم جرالدين،گاه و بي گاه با مترو و اتوبوس شهر بگرد.مردم را نگاه کن. زنان بيوه و يتيم را بشناس و دست کم روزي يک بار بگو:*من هم از آنها هستم.*تو واقعا يکي از آنها هستي.هنر قبل از آنکه دو بال دور پرواز به انسان بدهد،اغلب دو پاي او را مي شکند.وقتي به مرحله اي رسيدي که خود را برتر از تماشاگران خويش بداني،همان لحظه تئاتر را ترک کن و با تاکسي خود را به حومه ي پاريس برسان.من آنجا را خوب مي شناسم.آنجا بازيگران مانند خويش را خواهي ديد که از قرنها پيش زيباتر از تو،چالاکتر از تو و مغرورتر از تو هنرنمايي مي کنند.اما در آنجا از نور خيره کننده ي نورافکن هاي تئاتر شانزه ليزه خبري نيست.نورافکن کولي ها تنها نور ماه است.نگاه کن،آيا بهتر از تو هنرنمايي نمي کنند؟اعتراف کن.دخترم...هميشه کسي هست که بهتر از تو هنرنمايي کند و اين را بدان که هرگز در خانواده ي چارلي چاپلين کسي آنقدر گستاخ نبوده که يک کالسکه ران يا يک گداي کنار رود سن يا کولي هنرمند حومه پاريس را ناسزايي بگويد.......
دخترم،جرالدين،چکي سفيد براي تو فرستاده ام که هر چه دلت مي خواهد بگيري و خرج کني.ولي هر وقت خواستي دو فرانک خرج کني،با خود بگو سومين فرانک از آن من نيست.اين مال يک فرد فقير گمنام مي باشد که امشب به يک فرانک احتياج دارد.جستجو لازم نيست.اين نيازمندان گمنام را اگر بخواهي همه جا خواهي يافت.اگر از پول و سکه براي تو حرف ميزنم براي آن است که از نيروي فريب و افسوس پول،اين فرزند شيطان،خوب آگاهم.......
من زماني دراز در سيرک زيسته ام و هميشه و هر لحظه براي بندبازان بر روي ريسماني بس نازک و لرزنده نگران بوده ام.اما دخترم اين حقيقت را بگويم که مردم بر روي زمين استوار و گسترده،بيشتر از بندبازان ريسمان نااستوار سقوط مي کنند.
دخترم،جرالدين،پدرت با تو حرف ميزند.شايد شبي درخشش گرانبهاترين الماس این جهان تو را فريب دهد.آن شب است که اين الماس،آن ريسمان نااستوار زير پاي تو خواهد بود و سقوط تو حتمي است....روزي که چهره ي زيباي يک اشراف زاده ي بي بند و بار تو را بفريبد،آن روز است که بندبازي ناشي خواهي بود.بندبازان ناشي هميشه سقوط مي کنند.
از اين رو دل به زر و زيور مبند.بزگترين الماس اين جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه مي درخشد....اما اگر روزي دل به مردي آفتاب گونه بستي،با او يکدل باش و به راستي او را دوست بدار و معني اين را وظيفه ي خود در قبال اين موضوع بدان.به مادرت گفته ام که در اين خصوص براي تو نامه اي بنويسد.او بهتر از من معني عشق را مي داند.او براي تعريف معني عشق،که معني آن يکدلي است شايسته تر از من است......
دخترم،هيچ کس و هيچ چيز را در اين جهان نمي توان يافت که شايسته آن باشد که دختري ناخن پاي خود را به خاطر آن عريان کند.....برهنگي بيماري عصر ماست.به گمان من تن تو بايد مال کسي باشد که روحش را براي تو عريان کرده است.
دخترم جرالدين،براي تو حرف بسيار دارم ولي به موقع ديگري مي گذارم و با اين پيام نامه ام را پايان مي بخشم:
***انسان باش،پاکدل و يکدل؛زيرا که گرسنه بودن،صدقه گرفتن و در فقر مردن،هزار بار قابل تحمل تر از پست و بي عاطفه بودن است***
سارا چنگ (به انگلیسی: Sarah Chang) (زاده ۱۰ دسامبر ۱۹۸۰ فیلادلفیا)، نوازنده نامی ویولون آمریکایی کرهای تبار است.
با کشف شدن استعداد غیر معمول سارا، والدین او (که خود موسیقیدان بودند) از سنین پایین او را در مدرسه جولیارد به تکمیل هنر ساز ویولون واداشتند، بطوریکه در سن ۸ سالگی، زوبین مهتا او را بعنوان یک نوازنده به ارکستر نیویورک فیلهارمونیک پذیرفت.
اجرای چنگ با ارکستر ایتالیایی در ۲۰۰۵
یانی کریسومالیس (به یونانی: Γιάννης Χρυσομάλλης) (زاده ۱۴ نوامبر ۱۹۵۴ - کالاماتا) معروف به یانی، موسیقیدان بزرگ، پیانیست، نوازندهٔ کیبورد وآهنگساز اهل یونان با شهرتی جهانی است.او تاثیرگذارترین موسیقیدان زنده جهان هست.
عمدهٔ موفقیت وی با اجرا کنسرت در آکروپولیس یونان به دست آمدهاست که به عنوان پربیننده ترین و زیباترین کنسرت موسیقی از آن یاد مشود و با فروش ۷ میلیون نسخه، دومین ویدئو موزیک پرفروش تاریخ میباشد. این کنسرت در ۶۵ کشور جهان پخش شد و نزدیک به یک میلیارد نفر نفر آن را تماشا کردند.
همچنین آلبومهای وی با تعداد بیش از ۷۰ میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رفتهاست. موسیقیهای یانی در مسابقات المپیک، برنامهها و مسابقات ورزشی در تلویزیون به صورت گسترده پخش شدهاست. آثار او را نوعی موسیقی عصر نو مینامند. آثاری که به قدری متفاوت و هنرمندانه ساخته شده اند که تا به حال کسی نتوانسته در این سبک کار مشابهی که وی انجام داد انجام دهد.موسیقی یانی را موسیقی بین الملل مینامند چون وی خالق آثاری است که با فرهنگ ها و نژاد های گوناگون جهان ارتباط برقرار کرده است. اعضای ارکستر یانی هم از این قائده جدا نیستند و هر کدام از کشور های مختلفی هستند برای همین است که ارکستر یانی را به صورت غیر رسمی ارکستر سازمان ملل میدانند.
یانی یک پیانیست و آهنگساز خودآموختهاست که نواختن آهنگ را برای خانواده خود شروع کردهاست، وی هیچ آموزش رسمی و غیررسمی برای یادگری نت نداشته. وی رکورددار شنا ۵۰ متر آزاد مردان در سال ۱۹۶۹ در ۱۴ سالگی برای کشور یونان است. یانی در ۱۸ سالگی برای تحصیل به دانشگاه مینسوتا رفت.وی در حالی که دانشجو بود به عضویت گروه چارلی آدامز آشنا شد
و توانست موفقیتهای زیادی با این گروه در ایالتهای مینهسوتا، آیووا، ویسکانسین، ایلینوی وداکوتای جنوبی بهدست آورد. یانی در سال ۱۹۷۶ در رشته روانشناسی فارغالتحصیل شد. وی به شهر لسآنجلس نقل مکان کرد و با همکاری و چارلی آدامز در سال ۱۹۸۷ یک گروه موسیقی کوچک تشکیل داد که حاصل ساخت آلبومهای کلید تخیل، خارج از سکوت و روزهای آفتابپرست بود.
مَخروط اَفکَنه (که بادبزن آبرفتی هم نامیده شده) تهنشستهای بادبزنیشکلی هستند که بهوسیله رودخانهها در محلهایی که شیب آنها بطور ناگهانی کم میشود پدید میآیند. هنگامی که آبراههها از درههای پرشیب کوهستان وارد منطقه کمشیب و دشت شوند، بهدلیل کاهش سرعت آب رسوبات خود را به صورت مخروط بازشدهای بهجا میگذارند که مخروطافکنه (Alluvial Fan) یا مخروط آبرفتی نامیده میشود. رأس مخروطافکنه بهسمت بالادست آبراهه و قاعده آن در پاییندست است. رسوبات مخروطافکنه در نزدیک رأس آنها بیشتر از قطعات سنگ درشتدانه، قلوه سنگهای بزرگ تشکیل شده و بهتدریج به سمت قاعده شامل دانههای شن، ماسه، مارن و رس است. مخروطافکنه در نواحی خشک و نیمهخشک که پوشش گیاهی بیشتر به صورت پراکنده است، گسترش زیادی دارد.مخروط افکنهها معمولاً در محل خروجی دره به دشت پدید میآیند. اگر چند مخروط افکنه مجاور با همدیگر به یک دامنه شیبدار بریزند تشکیل یک دشت آبرفتی(bajada) میدهند.
ته نشت رسوب ذخیره شده بوسیله رودخانه سریع السیر همچنانکه وارد دشت یا دره بازی میشود و به دلیل شکلی که دارد بادبزن آبرفتی نامیده میشود بادبزن آبرفتی در مناطق خشک معمولترین پدیدهاست زیراکه خشک شدن و سیلابی شدن متناوب رودخانههای کوهستان شرایط مناسبی برای تشکیل آن فراهم میسازد بادبزن آبرفتی گاهی تا چندین کیلومتر گسترش مییابد
ویلیام موریس دیویس (به انگلیسی: William Morris Davis) ( فوریه ۱۸۵۰ - ۵ فوریه ۱۹۳۴) ژئومورفولوژیست (ژئومورفولوگ)، جغرافیدان و زمینشناسآمریکایی بود. دیویس سهم عمدهای در تفکیک دانشهای جغرافیا، هواشناسی و زمینشناسی داشت و از او اغلب با عنوان پدر جغرافیای آمریکا یاد میشود
ویلیام موریس دیویس در سال ۱۸۵۰ میلادی در فیلادلفیای ایالت پنسیلوانیای آمریکا زاده شد. او تحصیلات دانشگاهیش را در دانشگاه هاروارد در سن ۲۹ سالگی به پایان رساند و در ۱۸۷۸ به عنوان آموزشیار جغرافیای طبیعی مشغول کار شد. پس از آن در ۱۸۸۵ به عنوان استادیار و در ۱۸۹۹ به عنوان استاد درسزمینشناسی تا هنگام بازنشستگیش در ۱۹۱۲ در هاروارد تدریس نمود.
ویلیام موریس دیویس را به عنوان پدر جغرافیای آمریکا (به ویژه ژئومورفولوژی) میشناسند زیرا او نخستین کسی است که جغرافیای حرفهای را در این کشور معرفی نمود. دیویس با بنیانگذاری و تثبیت جغرافیا به عنوان یک رشته مستقل دانشگاهی و سازماندهی اندیشه در جغرافیای طبیعی و بهویژه ژئومورفولوژی، عنوان پدر جغرافیای دانشگاهی آمریکا را به خود اختصاص داد. وی از جمله جغرافیدانانی است که کوشیدند با پیوندهای هواشناختی، زمینشناسی و جغرافیا نظم پنهان طبیعت را کشف کنند و در قلمرو دانش جغرافیا به نظریهپردازی و الگوسازی عملکرد طبیعت بپردازند. مهمترین دستاورد علمی او در زمینه جغرافیا، مدل چرخه فرسایش بود که در ۱۸۸۴ آن را معرفی نمود. این مدل بیان میداشت که چگونه رودخانهها باعث ایجاد تغییرات در سطح زمین میشوند. نظریه چرخه فرسایشدیویس، مهمترین و بارزترین نقش او در علوم زمین است. او این طرح را برای بیان تاریخچهی جغرافیای طبیعی پنسیلوانیا، نیوانگلند، ایالت راین، ترکستان و بسیاری مناطق دیگر به کار برد. او بر اساس این نظریه بیان کرد رشتهکوههایی که زمانی بلند و مرتفع بودهاند، در طول زمان به وسیله تخریب تدریجی پست شده و در نتیجهی این فرایند به یک شبهجلگه یا دشتگون تبدیل شدهاند. علاوه بر این دیویس خاطرنشان میسازد که پس از تکمیل چرخه فرسایش، بسیاری از شبهجلگههای قدیمی بالا رانده شده و دوباره توسط رودها به طور عمیق بریده و قطعهقطعه میشوند. بسیاری از نوشتههای دیویس بر اساس چرخه فرسایشبودند ولی تالیف کتاب «رودخانههای پنسیلوانیا» در سال ۱۸۸۹ نخستین اظهارات و تشریح این موضوع بود. کاملاً آشکار است که وی در نظریه چرخه فرسایش از نظریه تکامل جانوری داروین تاثیر گرفته است. آثار علمی و پژوهشی دیویس شامل بیش از ۵۰۰ مقاله پرحجم و نسبتاً مفصل در مجلات و ژورنالهای اروپا و آمریکا، چند جلد کتاب حجیم و تعداد زیادی یادداشتهای کوتاه است که عمدتاً مربوط به جغرافیای طبیعی، تدریس جغرافیا در مدارس و دانشگاهها و ژئومورفولوژی است. ارزش آثار دیویس علاوه بر محتوای علمی، در استفادهی فراوان از نمودارهای حجمی برای نمایش پدیدههای ژئومورفولوژی و زمینشناختی است.
دیویس تنها چند روز پیش از تولد ۸۴ سالگیش در ۵ فوریه ۱۹۳۴ و به هنگام کار روی دست نوشتههای ناتمامش در پاسادنای کالیفرنیا درگذشت. ویلیام موریس دیویس در طول عمر خود سه همسر اختیار کرد و از مرگ دو همسر آرزده شد. او در سال ۱۸۷۹ با الن.بی.وانر، در سال ۱۹۱۴ با ماری.ام وایمان و در ۱۹۲۸ با لوسی ال. تنانت ازدواج کرد. این سه زن همسران شفیق، یاور دلسوزی برای دیویس بودند، زیرا با پذیرش بسیاری از مسئولیتهای خانواده، وقت او را برای انجام او را برای انجام کارهای عمی- پژوهشی در داخل و خارج خانه آزاد می گذاشتند.
ژئومورفولوژی به عنوان علم بررسی و شناخت ناهمواریهای زمین، و علمی با تواناییهای مهندسی که با استفاده از تکنیکها و ابزارهایی قادر به برنامهریزی میباشد، بهترین مبنا را برای طبقهبندی زمین بهدست میدهد. نقشههای ژئومورفولوژی یک منبع قدیمی برای ضبط اطلاعات چشماندازها هستند. این نقشهها در زمره بهترین ابزارها برای شناخت و درک چهارچوب حرکتی سطح زمین بوده و به کاربر اجازه تصمیم نهایی و تهیه نقشه تحولی چشماندازهای کنونی یک ناحیه را میدهد. نقشه ژئومورفولوژی تحلیل ژئومورفولوژی یک منطقه معین را بهصورت فضایی نشان میدهد و کلید پژوهشهای مربوط به علوم زمین است. نقشههای ژئومورفولوژی دیدی کامل و سریع از شکلهای مختلف ناهمواریهای پوسته خارجی زمین و فرایندهایی که موجب پیدایش این شکلها در رابطه با سازندهای زمینشناسی و اقلیمشناسی است، بهدست میدهند. این نقشهها بهدلیل پیچیدگی ارائه و اطلاعات آنها، اسنادی با استفاده محدود هستند. در حال حاضر نقشههای ژئومورفولوژی بهعنوان روشی در ارزیابی منابع طبیعی از سوی محققان یونسکو پذیرفته شده و مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
نقشهکشی ژئومورفولوژی در مقایسه با نقشهکشی زمینشناسی، تکنیکی نسبتاً جدید محسوب میشود، زیرا ژئومورفولوژی علمی جوانتر از زمینشناسی است. نقشههای ژئومورفولوژی، پدیدههای سطحی یا لندفرمها را بهتصویر کشیده و فرایندهای زمینشناسی بر سطح زمین را ثبت میکنند. یک نقشه ژئومورفولوژی ایدهآل باید اطلاعاتی درباره مورفولوژی (فرایندهای شکلزا)، مورفومتری (ابعاد و اندازهها)، مورفوژنز [منشأ و تکوین)، مورفوکرونولوژی (سنسنجی تغییرات)و مورفودینامیک (تغییرات و پویایی) هر شکل ارائه کند.
در قرن ۱۹ میلادی توضیح لندفرمها با نقشههای جغرافیایی بود. نقشهکشی ژئومورفولوژیکی سنتی از زمانی که عکسهای هوایی موجود بودند آغاز شد. جغرافیدان آلمانی اولین نقشه ژئومورفولوژی را در سال ۱۹۱۴ برای ناحیه مهندسان کشاورزی پس از جنگ جهانی دوم بود. تهیه نقشههای ژئومورفولوژی در مفهوم امروزی در دهه ۱۹۵۰ میلادی به وسیله هلندیها و با هدف برنامهریزیهای اقتصادی آغاز شد. در استرالیا نیز ارگانهایی مانند سازمان علمی و تحقیقات صنعتی همسود (C.S.I.R.O) بعد از چنگ جهانی دوم با استفاده از روش فیزیوگرافی اقدام به تهیه نقشههایی از واحدهای ژئومورفولوژی در سرزمینهای بکر و کمتر مطالعهشده بهمنظور ارائه یک طرح طبقهبندی مناسب جهت کشاورزی کردند. در روش C.S.I.R.O چشماندازها واحدهایی تلقی میشوند که از نظر زمینشناسی و ژئومورفولوژی دارای مشابهتهایی هستند و این اصول، مبنای برنامهریزی آمایش سرزمین قرار میگیرد.
نقشه ژئومورفولوژی ایران برای نخستین بار با مقیاس ۱:۲۵۰۰۰۰۰ در زمره مجموعهای از نقشههای منطقه خاور نزدیک در دانشگاه توبینگن آلمان در سال ۱۹۹۰ توسط و با همکاری و نقشههای توپوگرافی، زمینشناسی، عکسهای هوایی،تصاویر ماهوارهای، مقالات و کتابهای محدود درباره ژئومورفولوژی ایران و تا حدودی مطالعات روی زمین تهیه گردید. این نقشه توسط ثروتی ترجمه و در سال ۱۳۷۰ توسط سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح چاپ و انتشار یافت. نقشه ژئومورفولوژی ایران در مقیاس ۱:۱۰۰۰۰۰۰ نیز در سال ۱۳۷۳ توسط سازمان زمینشناسی کشور در چهار برگ جدا از هم منتشر شد. طی چند سال اخیر موسسه جغرافیای دانشگاه تهران چند برگ از اطلس ژئومورفولوژی کشور با مقیاس ۱:۲۵۰۰۰۰ را بهچاپ رسانده است
پس از ظهور ژئومورفولوژی بهعنوان یک شاخه علمی مستقل توسط ویلیام موریس دیویس، این علم در چهار قلمرو ژئومورفولوژی تاریخی، ژئومورفولوژی فرایند، ژئومورفولوژی مدرن و سپس ژئومورفولوژی کاربردی توسعه یافته است. در ژئومورفولوژی مدرن با عمر کوتاه، ژئومورفولوژیستها سه موضوع مهم از لندفرمها یعنی شکل، فرایند و زمان را مطالعه مینمایند. مطالعات فرایند (و مطالعات کمّی) برای سه یا چهار دهه از حاکمیتی جدی برخوردار گشت و مطالعات تاریخی که به واسطه مطالعات کمّی از میدان بهدر رفته بود بعداً با ساختاری قویتر برگشت و در ترکیب با مطالعات فرایند، ژئومورفولوژی مدرن را بهوجود آورد. ژئومورفولوژی کاربردی که بعد از جنگ جهانی دوم پدید آمد، زادهی ژئومورفولوژی مدرن است. در بطن این تحولات انواع دیگر شاخههای ژئومورفولوژی نیر بهوجود آمدند که از جمله آنها میتوان به ژئومورفولوژیساختمانی و ژئومورفولوژی اقلیمی اشاره نمود. در حال حاضر دوشاخه اصلی ژئومورفولوژی عبارتند از ژئومورفولوژی نظری (محض) و ژئومورفولوژی عملی (کاربردی). ژئومورفولوژی نظری (محض) نیز متشکل از ژئومورفولوژی ساختمانی و دینامیک درونی و ژئومورفولوژی اقلیمی و دینامیک بیرونی است.
ژئومورفولوژی (به انگلیسی: Geomorphology) از سه واژه یونانی geo بهمعنای زمین، morphe بهمعنای شکل و logos بهمعنای دانش یا شناخت تشکیل شده است. در زبان فارسی برابرهای گوناگونی برای بیان یا توصیف اصطلاح ژئومورفولوژی بهکار بردهاند که از آنجمله میتوان به زمینریختشناسی، پیکرشناسی زمین، شناخت ناهمواریهای زمین، شناسایی عوارض زمین، زمینشکلشناسی، زمینشناسی سطحی و... اشاره نمود. با این وجود بیشتر متخصصان و محققان این رشته و سایر رشتههای مرتبط در کشور ترجیح میدهند اصطلاح ژئومورفولوژی را بهکار ببرند.
ژئومورفولوژی را میتوان علم مطالعه سیستماتیک و بینرشتهای لندفرمهای زمین و مناظر آنها بهعلاوه فرایندهای درونی و بیرونی کره زمین که اشکال را خلق کرده و آنها را تغییر میدهند، تعریف نمود. ژئومورفولوژی شاخهای از رشتهٔ جغرافیای طبیعی است که به بررسی چگونگی بهوجود آمدن اشکال مختلف طبیعی در سطح زمین میپردازد و تغییرات حاصل از عوامل درونی و بیرونی زمین را بر روی این اشکال دنبال میکند تا بتواند رفتار آنها را تبیین نموده و به پیش بینی آینده آن نایل شود. هدف از این علم، مطالعه اجزای اصلی تشکیل دهندهی ناهمواریها میباشد و از روش اصولی توصیف علمی نارهمواری شامل شناسایی اجزای متفاوت عوارض زمین و چگونگی روابط بین آنها و طبقهبندی این عوارض بهصورت سیستماتیک بهره میگیرد